شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ، تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند که آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد،آنجا بمیرد
شب مرگ،از بیم،آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا بر آمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی ! آغوش واکن
که میخواهد این قوی زیبا بمیرد

نگاه مرد مسافر به روی زمین افتاد :
"چه سیب های قشنگی !
حیات نشئه تنهایی است."
و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
- قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق ، تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس.
و عشق ، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد ،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.
- و نوشداری اندوه؟
- صدای خالص اکسیر می دهد این نوش.
سهراب سپهری

دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگین چه قدر غم

دلم گرفته از همه ای روزگار لعنتی تلخه بهت هرچی بگم من به

زمین’ آسمون دسته رفاقت نمیدم..،امشب از اون شباست که

من دوباره دیونه بشم تو مستی’ بی خبری اسیر میخونه

بشم امشب از اون شباست که من دلم می خواد داد

بزنم تو شهر این غریبه ها دردم’ فریاد بزنم

از این همه دربدری تو قلب من قیامته چه

فایده داره زندگی این انتهای طاقته از

این همه دربدری دلم رسیده جونه

من به داد من نمی رسه خدای

آسمون من، دلم گرفت از

آسمون هم از زمین

هم از زمون تو

زندگیم چقدر

 غـم...!
جوادم رفتنت دردی است بی درمان نمی توانم دوریت را تحمل کنم تو بهترین بودی اما افسوس