خانه عناوین مطالب تماس با من

نغمه ی دل

نغمه ی دل

درباره من

« اندیشه عشق » ندیدم خوشتر از اندیشه عشق خوشـــا مــردن درون بیشــهء عشـق بـزن مــطرب به یاد فـرق فــرهاد که خون جاری شود از تیشهء عشق ادامه...

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • یاریمان
  • سال نو
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • آدالی استیونسن
  • زندگی
  • یادت بخیر
  • آرش
  • مثلث پارسی: آیا اتحاد سه کشور فارسی زبان ممکن است؟
  • می گویند
  • لحظه دیدار نزدیک است
  • مکتب عشق
  • می روم خسته و افسرده و زار
  • سه چهره حاکم بر مردم
  • حقیقت

بایگانی

  • فروردین 1385 4
  • بهمن 1384 4
  • دی 1384 3
  • آبان 1384 8
  • مهر 1384 3
  • شهریور 1384 15
  • مرداد 1384 19
  • تیر 1384 31
  • خرداد 1384 12
  • اردیبهشت 1384 11
  • فروردین 1384 2
  • اسفند 1383 8
  • بهمن 1383 11
  • دی 1383 3

آمار : 174749 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • صدای پای شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 23:28
    این جهان پر است از صدای پای مردمی که همچنان که ترا می بوسند در ذهن خود طناب دار تو را می بافند ... ( فروغ فرخزاد )
  • خوشبختی شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 16:22
    خوشبختی کیفیت ذهنی است که اندیشه از آن لذت میبرد. "ماکسول مالتز"
  • دریا جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1384 05:25
    در کنار ساحل قایقی را می نگرم که دور و دور تر می شود ... تو را نیز در غروب می بینم که می روی ...
  • عشق جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1384 01:06
    از شبنم عشق خاک آدم گل شد صد فتنه و شور در جهان حاصل سر نشتر عشق را بر دل و روح زدند یک قطره فرو چکید ونامش دل شد بعثت رسول مبارک باد
  • آی . . . ! جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1384 00:56
    بگذارید هواری بزنم : ـــ آی . . . ! با شما هستم ! این درها را باز کنید . . . ! من به دنبال فضائی می گردم لب بامی، سر کوهی، دل صحرایی . . . که در آنجا نفسی تازه کنم آه . . . می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد ! من به فریاد ـــ همانند کسی . که نیازی به تنفس دارد ، . مشت می کوبد بر در ، . پنجه می ساید بر...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1384 18:24
    از خدا خواستم عادت‌های زشت را ترکم بدهد. خدا فرمود:خودت باید آنها را رها کنی تینا
  • [ بدون عنوان ] جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1384 05:21
    در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
  • به چشمان تو می اندیشم چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1384 00:31
    من به چشمان تو می اندیشم به تکرار هزاران دست که تو را می نوشت من به چشمان تو می اندیشم وبه شهری که تو را با تمام خوبی هایت به چراغان دروغین شبانش بخشید به چشمان تو می اندیشم
  • حالا که آمده اى سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1384 01:24
    حالا که آمده اى چرا این قطار ایستاده است؟ چرا این قطار برنمى گردد؟ ۲ حالا که آمده اى گریه نمى کنم حالا که آمده اى کیفت را باز کن دستمالى به من بده ۳ حالا که آمده اى دیگر نه شاعرم نه عاشق فقط این پنجره را ببند تا دلم نگیرد ۴ حالا که آمده اى سلام حالا که نمى روى خداحافظ اى همه سوز بنان هاى آن مسیر دوردست ۵ حالا که آمده...
  • منزلی در دوردست سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1384 01:03
    منزلی در دوردست منزلی در دوردستی هست بی شک هر مسافر را اینچنین دانسته بودم ، وین چنین دانم لیک ای ندانم چون و چند ! ای دور تو بسا کاراسته باشی به آیینی که دلخواه ست دانم این که بایدم سوی تو آمد ، لیک کاش این را نیز می دانستم ، ای نشناخته منزل که از این بیغوله تا آنجا کدامین راه یا کدام است آن که بیراه ست ای برایم ، نه...
  • شهادت سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1384 00:58
    سالروز شهادت دهمین امام مظلوم شیعیان، حضرت امام هادی (علیه السلام) تسلیت باد
  • ولی رفتی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1384 00:48
    نمیدانم چرا رفتی ... نمیدانم چرا !!! شاید خطا کردم و تو ... بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا؟! تا کی؟! برای چه؟! ... ولی رفتی
  • تکدرخت شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1384 00:02
    ا ین غروب غمزده بر من ببار بر برگهای بی طراوت من اما اب عقیم بی نم باران گذشت و رفت عابر به سوی من بر شاخسار من بر شاخسار بی بر و برگم نظر فکن اینجا هر چند چشمه سارا روان نیست بنشین بنشین دمی و بر من تنها نگاه کن عابر این هیچ التفات شتابان گذشت و رفت ای پر کشیده جانب ناهید و ماه و مهر جولان دهنده در دل این واژگون سپهر...
  • غم جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1384 23:51
    دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی ارزد به می بفروش دلق ماکز این بهتر نمی ارزد
  • شعله رمیده جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1384 23:43
    می بندم این دو چشم پرآتش را تا ننگرد درون دو چشمانش تا داغ و پر تپش نشود قلبم از شعله نگاه پریشانش می بندم این دو چشم پرآتش را تا بگذرم ز وادی رسوائی تا قلب خامشم نکشد فریاد رو می کنم به خلوت و تنهائی ای رهروان خسته چه می جوئید در این غروب سرد ز احوالش او شعله رمیده خورشید است بیهوده می دوید به دنبالش او غنچه شکفته...
  • مهر پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1384 06:09
    سخن از مهر من و جور تو نیست سخن از تو متلاشی شدن دوستی است و عبث بودن پندار سرورآور مهر آشنایی با شور ؟ و جدایی با درد ؟ و نشستن در بهت فراموشی یا غرق غرور ؟
  • صدای زندگی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 15:37
  • خداوندا چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1384 01:45
    خداوندا ... من از تنهائی و برگ ریزان پائیز من از سردی سرمای زمستان من از تنهائی و دنیای بی تو می ترسم خداوندا ..
  • بهار سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1384 00:37
    سرسبزترین بهار تقدیم تو باد * آوای خوش هزار تقدیم تو باد گویند که لحظه ایست روئیدن عشق * آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد
  • چه فرقی سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1384 00:32
    چه فرقی می کند من عاشق تو باشم یا تو عاشق من.
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1384 05:02
    طلب کن , به تو عطا خواهد شد . جستجو کن , خواهیش یافت . در را بزن , به رویت گشوده خواهد شد ...
  • می آیی دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1384 04:33
    می آیی و تا آمدنت غریبانه خواهم گریست و سکوتها را خواهم شکست و سکوت خواهم کرد و تو را خواهم خواند
  • عشق زندگیم یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1384 00:43
    تنها عشق زندگیم هر جا هستی موفّق باشی
  • ای عاشق دیرینه من خوابت هست؟؟ یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1384 00:34
    زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست نرگسش عربده جوی لبش افسوس کنان نیمه شب دوش به بالین من آمد بنشست سر فرا گوش من آورد به آواز حزین گفت : ای عاشق دیرینه من خوابت هست؟؟ !!!!
  • پرستو شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1384 00:53
    پرستو ستاره گم شد و خورشید سر زد پرستویی به بام خانه پر زد در آن صبحم ثفای آرزویی شب اندیشه را رنگ سحر زد پرستو باشیم و از دام این خاک گشایم پر به سوی بام افلاک ز چشم انداز بی پایان گردون در آویزم به دنیایی طربناک پرستو باشم و از بام هستی بخوانم نغمه های شوق و مستی سرودی سر کنم با خاطری شاد سرود عشق و ‌آزادی پرستی...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1384 00:37
  • بهانه از حسین پناهى جمعه 31 تیر‌ماه سال 1384 23:54
    بهانه بى تو نه بوى خاک نجاتم داد نه شمارش ستاره ها تسکینم چرا صدایم کردى؟ چرا! سراسیمه و مشتاق سى سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدى نشان به آن نشان که دو هزار سال از میلاد مسیح مى گذشت و عصر عصر والیوم بود و فلسفه بود و.....
  • روی توکس ندید و هزارت رغیب هست جمعه 31 تیر‌ماه سال 1384 23:47
    روی توکس ندید و هزارت رغیب هست در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست هر چند دورم از تو دور از تو کس مباد لیکن امید وصل تو ام عن غریب هست گر امدم به کوی تو چندان غریب نیست چون من در این دیار هزاران غریب هست عاشق که شد که یار به حالش نظرنکرد ای خواجه درد نیست و گرنه طبیب هست در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست هر جا که هست برتو...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 31 تیر‌ماه سال 1384 04:19
  • [ بدون عنوان ] جمعه 31 تیر‌ماه سال 1384 03:55
    خیال حلقه زلف تو ساغری دارد که رنگ نشأه آن نیست جز پریشانی دوری مقصد به قدر دستگاه جست و جوست پا گر از رفتار مانَد، جاده منزل می شود
  • 134
  • 1
  • صفحه 2
  • 3
  • 4
  • 5