من نمیدانم و همین درد مرا سخت می آزارد
که چرا انسان
این دانا ، این پیغمبر
در تکاپوهایش ، چیزی از معجزه آنسوتر
ره نبرده است به اعجاز محبّت
و نمیداند در یک لبخند چه شگفتی هایی پنهان است
من بر آنم که در این دنیا خوب بودن به خدا سهل ترین کار است
مســـافر بانگ برداشت:
کسی نیست؟...
صدا در دره ها پیچید
صدا در کوه ها پیچید
صدا برگشت
صدا در خنده های باد پرپر گشت
مســــافر گفت:
خــــاموشی
مسافر گفت:
خـاموشی.....
فراموشی....
و در ژرفای های لایزال شب؛ شناور گشت...