حالا که آمده اى
چرا این قطار ایستاده است؟
چرا این قطار برنمى گردد؟
۲
حالا که آمده اى
گریه نمى کنم
حالا که آمده اى
کیفت را باز کن
دستمالى به من بده
۳
حالا که آمده اى
دیگر نه شاعرم نه عاشق
فقط این پنجره را ببند
تا دلم نگیرد
۴
حالا که آمده اى
سلام
حالا که نمى روى
خداحافظ
اى همه سوز بنان هاى آن مسیر دوردست
۵
حالا که آمده اى
از این چمدان مى ترسم
این چمدان را برمى دارم
این چمدان را
به دریاهاى دور مى اندازم
۶
حالا که آمده اى
دلم براى این ماه و این ستاره مى سوزد
امشب چگونه سر بر بالش خواب مى گذارند
با این همه بیدارى!
محمدرضا عبدالملکیان
سلام
اگر دعوت نامه جیمیل یا پرشین گیگ خواستی ( چون وبلاگ باحالی داری ) بیا تو وب سایتم .
بای