عهد نابستن از آن به که ببندی و نپائی
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرائی
ما کجائیم در این بحر تفکر تو کجا
همه سهل است تحمل نکنم بار جدائی
این توانم که بیایم سر کویت به گدائی
که دل اهل نظر برد چه سِرّی است خدائی
چه بگویم غمم از دل برود چون تو بیائی
پرتو روی تو گوید که تو در خانه مائی
تو بزرگی و در آئینه کوچک ننمائی
که بدانست که در بند تو خوشتر زرهائی
استاد شهریار
salam
mer30 zibast
be weblogam sar bezan
bye